ابراهیم در آتش ( احمد شاملو)
نوشته شده توسط : شیماو شقایق.دایی رضا

چه مردي! چه مردي!

که مي گفت

قلب را شايسته تر آن

که به هفت شمشير عشق

در خون نشيند

و گلو را بايسته تر آن

که زيباترين نام ها را

بگويد.

و شيرآهن کوه مردي از اين گونه عاشق

ميدان خونين سرنوشت

به پاشنه ي آشيل

درنوشت

دريغا شيرآهن کوه مردا

که تو بودي،

و کوه وار

پيش از آن که به خاک افتي

نستوه و استوار

مُرده بودي.

اما نه خدا و نه شيطان -

سرنوشت تو را

بُتي رقم زد

که ديگران

مي پرستيدند.

بُتي که

ديگران اش

مي پرستيدند.

******************************************

اثری از شفیعی کدکنی

به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را





:: موضوعات مرتبط: آغازمن و پایانم , ,
:: بازدید از این مطلب : 1164
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : چهار شنبه 21 بهمن 1388 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: